گر چه چشمان من از عشق حکایت دارد.....غم پنهانیم از هجر شکایت دارد.....گوشه چشم من از هجرغمی دلگیر است.....چشم مخمور تو با شعر شباهت دارد.....من که بیمارتوام،گاه نگاهم می کن.....دل دیوانه من قصدعبادت دارد.....معبدعشق تمنای غزل می کندم.....قلم از راز دلم قصدشهادت دارد.....من که تصویر تو رادر غم خود می بینم.....باورم کن که دلم با توعنایت دارد.....قسمت چشم من از راز نگاهت چه بود؟.....نگهم کن که دلم با نگهی از توقناعت دارد.....سرنی از دل محزون من آهنگ کند.....بغض من،گریه من از توچه حاجت دارد؟؟!.....من غروری به دلم راه ندادم،زیرا:.....دل من با گنه عشق ارادت دارد!!.....ای که عمریست دلم راگرهی باغم توست.....دل غمگین من آهنگ زیارت دارد.....معبدوقبله من،دل به فدای رخ تو.....شمع پنهان دلم با نگه چشم تو عادت دارد.....چشم من راز غم وعشق درونم گوید....."دیده درگفتن احساس صداقت دارد".....آتشم ،آتش سوزان شده ام در غم تو.....سوختن درغم تو بس که کرامت دارد!! برگ خاطره(آتش)