اردیبهشت 84 بود...بخشنامه ای آمد که از هر منطقه 5 نفربدون نوبت به سفر حج عمره اعزام می شوند،لذا به قید قرعه از هر مدرسه نام یکی از همکاران را فورا به منطقه اعلام نمایید.(فرصت پاسخ به بخشنامه بسیار کم بود وتا صبح روز بعد باید پاسخ داده می شد!)مثل همیشه پس از بررسی بخشنامه ها ذیل بخشنامه فوق نوشتم:فوری ،فوری...نام یک نفر از همکاران داوطلب با هماهنگی نماینده دبیران به منطقه ارسال شود... معاون مدرسه با دیدن بخشنامه فورا مراجعه نمود وبیان کرد:که بعضی از همکاران حضور ندارند،چه کنیم؟گفتم سریع با همه تماس بگیرید!فورا به همکاران حاضر اعلام شد واز بین داوطلبان ثبت نام به عمل آمد وقرار شد ساعت تفریح بعد اولویت بندی شده ونام یک نفر اعلام شود...جالب بود مسوول ثبت نام سراغ من هم آمد وگفت:اسم شما را هم بنویسم؟گفتم:نه،عزیز جان!وفاتحانه ادامه دادم:خدا می گه:در یمنی پیش منی،پیش منی در یمنی!هنوز وقت مکه رفتن من نرسیده!!!آن روزهمکاران شروع به گرفتن شماره های همکاران کردند اما عجیب بود گویا اکثریت همکاران در منزل نبودند!!بالاخره مجبور شدیم راه دیگری انتخاب کنیم ونام همکاران را از روی دفتر حضور وغیاب نوشته وقرعه کشی کنیم ...قرعه کشی انجام شد وهنگامی که قرار بود که نام فردی که قرعه به نام او افتاده بود اعلام شود نفس ها در سینه حبس شد و،وای که آرامش من از همه بیشتر بود ،چون کاملا بی طرف بودم!نام یکی از همکاران اعلام شد ومن یکباره خشکم زد....غافل از اینکه نام من هم بین نام های نوشته شده از روی دفتر بوده،قرعه فال به نام من دیوانه زدند!!!!!هیچ مقاومتی نکردم وکار را به دست خدا سپردم.....3روز بعد تماس گرفتند که نام شما اولین نامی بوده که در قرعه کشی اعلام شده،خرداد آن سال با عنایت خدا اعزام شدم اما همیشه هوای رفتن دارم ........جالب است سرزمین وحی هیچ آب وعلف ویا جاذبه ای دنیایی ندارد اما انرژی عجیبی در آن نهفته است که نظیر آن را در جایی تجربه نکرده ام ،خوشا به سعادت آنهایی که در این شب زیبا در سرزمین وحی هستند......امشب دل هایتان راهی حرم امن خدا باد!!!!!التماس دعا.....
هست معراج او بر در درگاه دوست......گوهر ارض وسما سجده زیبای اوست......غرق گناهم ولی.....باز هم امید من دست تولای اوست!